آقای رفیق دوست می گفت : مقداری فرش نخ نما در خانه آقا بود ، آنها را جمع کردیم و غروختیم و یک مقدار هم من از پول شخصی ام گذاشتم که برای آقا فرش تهیه بکنیم . رفتیم و فرشها را عوض کردیم . وقتی آوردیم وپهن کردیم ف آقا تشریف آوردند وگفتند : اینها چیست آقا محسن ؟ گفتم : فرش ها را عوض کردیم . گفتند : اشتباه کردید که عوض کردید . بروید همان فرش ها را بیاورید .با هزار مکافات فرش ها را پیدا کرم و آوردم توی خانه انداختم . من آن فرش را دیده بودم وقتی رفته بودم خانه آقا . واقعا یک زیسلویی که نخ هایش در آمده بود.
مرحوم سید احمد خمینی (ره) می گویند : در اینجا بر خود واجب می دانم که این شهادت را بدهم که زندگی داخلی حضرت آیت الله خامنه ای بسیار ساده است نه از باب این که رهبر عزیز انقلابمان به این حرفها نیاز داشته باشد ، بلکه وظیفه خود می دانم تا این مهم را به مردم انقلابی ایران بگویم . من از داخل منزل ایشان مطلعم . در منزل ایشان بیش از یک نوع غذا بر سر سفره ندارند . خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند . روزی منزل ایشان رفتیم یک فرش مدرس آنجا بود که از زبری آن ، به موکت پناه بردم .
*****************************************************************************
مادر یک شهید ، که از بستگان مقام معظم رهبری نیز هستند ، تعریف می کرد : یک روز میهمان ایشان بودیم . ظهر بود و ما در کنار سفره منتظر حاج آقا نشسته بودیم . وقتی ایشان آمدند به غذا که نگاه کردند گفتند : مثل اینکه نوع برنج با برنج روز های دیگر فرق کرده است ؟ خانم ایشان گفتند : حاج آقا ! روز عید است و میهمان هم داریم برنج کوپنی هم تمام شده است . مجبور شدیم برنج آزاد بخریم . حاج آقا نا را حت شدند . و فرمودن : بنا نبوده تغییری در زندگی ما بدهید ما که با میهمان این حرف ها را نداریم . اگر برنج نباشد برنج نمی خوریم .
یکی از مسئولین ارشد دفتر مقام معظم رهبری می گفت : در خدمت یکی از علما سفر مأموریتی به مالزی داشتیم . بعد از بازگشت ، خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی رسیدم و گزارش سفر را ارائه کردم . ابتدا به شوخی مسئله سوغات مطرح شد . بعد معظم له به طور جدی سؤال کرد : چیزی هم آورده ای ؟ گفتم : جارو بر قی منزل مناسب نبود یک جارو برقی خریدم . فرمودند : چند خریدی ؟ گفتم : یک صد دلار . آقا با تعجب فرمودند : یک صد دلار داشتی ؟ گفتم از حاج آقا (عالم همراه ) گرفتم . فرمودند : حاج آقا اگر از مال شخصی دادند که حرفی نیست ولی اگر از سهم امام دادند ، عین یک صد دلار (نه معادل ریالی آن ) را باید به ایشان بر گردانی . بعد از ملاقات ، از حاج آقا پرسیدم . گفت : مال شخصی من کجا بود از سهم امام داده ام . برای اولین بار رفتم خیابان اسبلا مبول ، یک صد دلار خریدم و به او بر گرداندم !
مسئول حفاظت بیت رهبر ی در سال های 1370می گوید : بسیاری از جاها می شود که آقا به خاطر کوچک ترین بر خورد نا مناسب که از طرف بچه ها با مردم می شو د، به شدت بچه ها را باز خواست و با آنها بر خورد می کردند و به عکس وقتی با خبر می شدند که مردم و حتی خبر نگاران راضی هستند ، آقا رسما اظهار رضایت و تشویق می کردند ، ایشان بسیار به خوش رفتاری با مردم توجه داشتند و این خود ، در امور حفاظت تحول ایجاد کرده بود . بچه ها دیگر به تجربه آموخته بودن و که چه طوری حفاظت کنند که هم مأموریت خودشان را انجام دهند و هم آسیبی به مردم نرسانند.